به نام خدایی که جان افر                                       سخن گفتن اندر زبان افرید 




در عراق عرب درویشی زندگی میکرد به نام ابو اشعث که اوضاع مالیش خیلی رو به سامان نبود و در کوچه و خیابان گدایی میکرد. روزی از مجنونی شنید  که در شام گدایان بسیار ثروتمند هستند.هرچه داشت و نداشت را فروخت و خرج رفتن به شام کرد اما انجا که رسید دید حتی گرفتن درهمی از مردم شام مثل کندن مویی از خرس بود و به هیچ وجه ممکن نیست.