به نام خدا
شیری گرسنه ، از میان تپههای کوهستان بیرون پرید و آهوی بزرگی را از پای درآورد .
سپس در حالی که داشت شکمی از عزا درمی آورد ، هر ازگاهی یکبار سرش را بالا می گرفت و مستانه نعره می کشید . صیادی که در آن حوالی در جستجوی شکار بود صدای نعره های او را را شنید و پس از ردیابی صدا با گلوله ای او را شکار کرد .